کوروش کبیر
به نام اهورا مزدا
حملهٔ اعراب به ایران به مجموعه حملاتی به امپراتوری ساسانی در قرن هفتم میلادی اشاره دارد که از زمان ابوبکر شروع شده، اما در زمان عمر به اوج خود رسید. پیامد این حملات سقوط کامل دولت ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی و کشته شدن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانیان، بود. این حملات همچنین باعث تشکیل یک حکومت اسلامی در ایران شد و سرآغاز فرایند تدریجی گرویدن ایرانیان به اسلام که چندین قرن طول کشید، بود. از میان حملههایی که اقوام دور و نزدیک در طول تاریخ به خاک ایران کردهاند، حملهٔ اعراب بیشترین تاثیر را بر ایران گذاشت زیرا حمله ای ایدئولوژیک بود و سعی داشت تا با زور شمشیر اسلام را برای مردم ایران بیاورد و طی این حمله کتابخانه های ایران به آتش کشیده شد و جلوی رشد و پیشرفت کشور ایران را تا حد زیادی گرفت و خسارات زیادی به مردم ایران وارد کرد و آثار غیرقابل جبرانی در پی داشت. [۱][۲] مورخان دلایل متعددی را در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران ذکر کردهاند: دورنمای کسب ثروت و زمین، گرسنگی و فقر، اعتقادات مذهبی، تلاش برای رها کردن اعراب بین النهرین از سلطه ساسانیان، پانعربیسم، تغییرات آب و هوایی، گسترش شبکه تجاری و غیره.[۳][۴][۵][۶][۷] اندکی پس از فوت محمد، ابوبکر لشکری را جهت فتح عراق به سمت حیره در عراق و آنجا را فتح کرد. پس از بازپس گیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخزاد در نبرد قادسیه با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. پس از نبرد قادسیه تیسفون، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد. برخی مورخان ذکر میکنند که پس از تصرف عراق عمر علاقهای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت اما بدلایل مختلف از جمله ترس از حمله یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او نهایتا تصمیم به حمله گرفت. در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد (نبرد نهاوند) که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند. یزدگرد متواری شده و عاقبت در سال ۶۵۱ میلادی به دست آسیابانی در مرو کشته شد.[۸][۹][۱۰] مورخین دلایل مختلفی را برای سقوط ساسانیان بیان کردهاند: نزاع مذهبی و طبقاتی، فقدان حمایت مردمی، نزاع میان اشراف، بی ثباتی سیاسی، و هزینه جنگهای اخیر طولانی و ناموفق با امپراتوری روم شرقی، اپیدمی طاعون، آشفتگی مربوط به جانشینی تخت پادشاهی، ایدولوژی اسلام، اختلافات میان طبقات جامعه و عدم هماهنگی میان آنها، باور ایرانیان به سرنوشت و پذیرش شکست، وجود پیروان فرقههای غیرارتدکس و مسیحیان که در دفاع از معابد آتش و خانواده ساسانی اخلال ایجاد میکردند و عوامل دیگر.[۱۱][۵][۳][۴] فتوحات اعراب به سمت شرق ادامه یافت. ولایتهای شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد و افرادی از اشراف ایران در آنجا حکومت میکردند. جنگ نهروان مقاومت دولت مرکزی را در هم شکست، و از این زمان به بعد پیشروی اعراب مقاومتهای محلی بود که در برخی موارد شدید بودند. اعراب پس از فتح هر شهری قراردادی با سران آن شهر میبستند که در آن میزان مالیاتی که قرار است که از شهر اخذ شود را مشخص میکرد. روال کلی این بود که شهرها پس از عقد قرارداد صلح شهرها قیام میکردند. قیامها مخصوصا تا زمانی که یزدگرد زنده بود بیشتر رایج بود و مقاومتهای محلی قوی و مکرر بود. در برخی موارد مخالفان نیروی بزرگی نیز فراهم کرده بودند.[۱۲][۱۳][۱۴] مورخان در مورد انگیزه قیامها نظرات مختلفی دارند.[۱۳][۱۵][۱۶][۳] زرینکوب رفتار اعراب با ایرانیان را «مضحک، شگفت انگیز، و ظالمانه» خوانده و اعراب را مردمانی «خشن و ساده دل» میداند[۱۷] و مینویسد که بجز کسانی که بشدت تحت تاثیر تعالیم اسلامی قرار گرفته بودند، بقیه نسبت به اعراب احساس کینه و نفرت داشتند.[۱۵] از طرف دیگر ستپنینت حقیقت را چیزی میان دو قرائت متضاد «چپاول مادی و معنوی ایرانیان توسط اعراب» و «تاثیر گذاری اسلام و برخورد ملایم اعراب» میداند و معتقد است که موارد خشن که در هر جنگی اتفاق میافتند نباید اغراق شده تا حدی که ملایمت نسبی اعراب نادیده گرفته شود.[۱۸]کلود کائن مینویسد که تحت تاثیر جنبشهای ملی گرایانه دوران مدرن، تمایل به سمت نمایش ایرانیان و اعراب به عنوان دو گروه متخاصم رفتهاست در حالی که این دیدگاه با حقایق تاریخی سازگار نیست.[۱۶] اعراب معمولا در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را میپرداختند دخالت نمیکردند.[۱۹] در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگانهایی که ساکن میشدند که یا خود تبدیل به شهر میشدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت. این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای زرتشتی حمایت میشد. با گرویدن زرتشتیان به اسلام تماسها زیادتر شده، و قوانینی برای ارتباط بین آنها وضع شد.[۲۰][۱۹] تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگانهای اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود. از زمان معاویه به بعد برنامه اسکان دائمی برخی اعراب در ایران اجرا شد.[۲۱] در زمان امویان اعراب از آمودریا فراتر رفته و وارد کوههای افغانستان شدند.[۲۲] نوشتههای مورخین در مورد تاثیرات مثبت و یا منفی حمله اعراب آمیخته بودهاست. منابعقديمی ترين منبع عربی موجود که به شرح فتوحات مسلمانان پرداخته کتاب فتوحالبلدانبلاذری (مرگ: سال 240 هجری قمری) ميباشد.الاخبار الطوالدينورى (مورخ ايرانى عربى نويس. مرگ: سال 282 هجری قمری) و تاریخ یعقوبی (قرن سوم هجری) قديمی ترين کتب تاريخی به دست ما رسيده هستند که روايت به هم پيوسته از تاريخ "جهانی" اعراب را نوشته اند که در اين ميان دينورى بيشتر از ياقوتی به تاريخ ساسانيان پرداخته است. اما مهمترين منبع تاريخ حجيم طبری ميباشد که اگر چه رشته روايتی پيوسته به هم را ارائه ميکند، اما محتويات آن متشکل از نقل قول ها و قطعه هايي از منابع پيشينش است.[۲۳] منابع متعدد ديگری نيز موجود است. فارسنامهابن بلخی (دهه اول قرن ششم هجری) قديمی ترين تاريخ بدست رسيده از فارس مي باشد و بشکل عمده ای به تاريخ ايران پيش از اسلام پرداخته است.[۲۴] گزارش های تاريخی به دست رسيده اغلب با هم در تناقض بوده و ترتيب دقيق وقايع مشخص نيست. حتی تعيين تاريخ دقيق وقايع حوادث اصلی هم دست نايافتنی و تعيين دقيق اندازه سپاهيان دشوار ميباشد. با اين حال از بررسی منابع به نظر می آيد که تعداد سپاهيان ايران در جنگ های اصلی قادصيه و نهاوند بيشتر از سپاهيان اعراب بوده، ايرانيان با شجاعت جنگيده اند و تا جای ممکن جلوی پيشرفت اعراب را گرفته اند، و پس از شکست هم تلاش در کنار گذاشتن ترتيبات پرداخت ماليات را داشته اند.[۱۱] از فتح حیره تا سقوط ساسانیان
در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران مورخان دلایل متعددی را ذکر کردهاند. هورانی و روتون دورنمای کسب ثروت و زمین را یک انگیزه و اعتقادات مذهبی را نوع دیگری از انگیزه ذکر میکنند.[۳] ابونصربن مطهربن طاهر مقدسی در مورد دلیل حمله مسلمانان روایتی از عمر خلیفه دوم مسلمین نقل میکند که بر اساس آن قبل از حمله به ایران گفته بود که خدا شما را به زبان رسول خویش گنج خسروان و قیصران وعده دادهاست برخیزید و جنگ با فارس را ساز کنید.[۲۵]عبدالحسین زرینکوب با بیان گرسنگی و فقر اعراب، روایتی نقل میکند که در آن محمد قول «گنج خسروان و قیصران» را به اعراب داده بود.[۴] بگفته هما کاتوزیان نقطه شروع جنگ اعراب و ایران، قیام اعراب به اسلام گرویدهی بین النهرین تحتِ کنترل ساسانیان بود که میخواستند خود را از سلطه ساسانیان خارج کنند. سرکوب این قیام توسط ساسانیان باعث گسترده شدن نزاع و ورود تمامی توانایی نظامی مسلمانان شد. کاتوزیان همچنین نقش ایدلوژی اسلامی را در انرژی بخشی به اعراب و همچنین ایرانیان شکست خورده متمایل پررنگ میکند.[۵] از طرف دیگر توماس نوبل معتقد است که از آنجایی که یورش و غارت در میان اعراب مرسوم بود، پس از اینکه اسلام خشونت را میان مسلمانان ممنوع کرده بود، اعراب به روزنه جدیدی برای بروز این خشونت سنتی نیاز داشتند و این دلیل نظامی گری آنها میباشد.[۲۶] زرین کوب معتقد است که ارسال اعراب به سرزمینهای خارج از عربستان باعث محدود شدن نزاعهای داخلی در درون جامعه اعراب میشد.[۶] برخی مورخین ظهور و گسترش اسلام را اجزای یک فرایند دیده که خود ناشی از تغییرات آب و هوایی و افول منابع آب در عربستان میباشد. دیدگاهی که ویلیام مونتگمری وات معتقد است شواهد کافی برای آن وجود ندارد.[۲۷][۲۸] بگفته دوکر و سپیلوگل فرضیه دیگر این است که طبقه حاکم مکه میخواستند که شبکه تجاری خود را گسترش بدهند.[۲۸] بگفته پیتر ویلیام آوری هدف اولیه مسلمانان برقراری امنیت در مسیرهای تجاری و ارتباطی در عربستان بود. در حین انجام این کار، جنگ بر سر منابع آب، چراگاهها و شترها به جنگی بین المللی گسترش پیدا کرد. ویلیام آوری همچنین ماهیت حمله به ایران را پانعربیسم میداند.[۷]
اندکی پس از فوت محمد، ابوبکر لشکری را جهت فتح عراق به سمت حیره در عراق (که تحت نفوذ ساسانیان بود) فرستاد که منجر به فتح این شهر گشت. ریچارد فرای معتقد است که انگیزه اولیه حمله اعراب به عراق فتح و یا حکومت کردن نبوده بلکه کسب غنایم بودهاست؛ و انگیزه گسترش دین اسلام در مقاطع بعدی ظاهر میشود. چشمانداز کسب غنایم باعث شد که برخی از اعراب عراق و عربستان به مسلمانان بپیوندند. اما اعراب اکثریت مسیحی درون شهر حیره در مقابل مسلمانان مقاومت کردند که به عقیده فرای دفاع از خود بوده و نه طرفداری آنها از ساسانیان. در زمان خلافت عمر ایرانیان لشکری فراهم کرده و در جنگ پل مسلمانان را به سختی شکست داده و در سال بعد حیره را مجددا بازپس گرفتند. عمر نیروی جدیدی برای یورش به عراق اعزام کرد که منجر به بازپس گرفتن حیره شد.[۸] ساسانیان که نسبت به خطر اعراب آگاهی پیدا کرده بودند لشکر سلطنتی را تحت فرماندهی رستم فرخزاد به نبرد با اعراب فرستادند (نبرد قادسیه). تخمین میزان لشکریان دو گروه آسان نیست. بگفته ریچارد فرای احتمالا ایرانیان از اعراب بیشتر بودند اما نه در آن حدی که منابع مینویسند. در این جنگ اعراب پیروز شده و رستم فرخزاد کشته شد.[۸] چندین هزار نفر از ایرانیان در جنگ علیه ساسانیان همراه اعراب بودند.[۲۹] پس از نبرد قادسیه که نواحی جنوبی بین النهرین را در اختیار اعراب قرار میداد، تیسفون (مداین)، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و یزدگرد سوم به شمال شرق ایران فرار کرد.[۹] بگفته زرینکوب «کسانی که نمک را از کافور نمیشناختند، و توفیر بهای سیم و زر را نمیدانستند از آن قصرهای افسانه آمیز جز ویرانی هیچ برجای ننهادند.» این غارت فاتحان دنباله غارت لشگریان یزدگرد هنگام گریز بود.[۳۰] مقاومتهای محلی در عراق کم و کوتاه مدت بود. بسیاری از اعراب از شبه جزیره عربستان به مناطق حاصلخیز عراق مهاجرت کردند. در بسیاری از موارد مالیاتی که اعراب وضع میکردند از مالیات دوره ساسانی کمتر بود. اعراب سپس به آرامی خوزستان را فتح کردند، که مقاومت محلی بیشتری از خود در مقایسه با نواحی دیگر بین النهرین نشان داد.[۸] خوزستان در سال ۶۴۲ سقوط کرد.[۳۱] بگفته التون دانیلعمر علاقهای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت.[۹] بگفته عبدالحسین زرینکوب فتح ایران و دنبال کردن یزدگرد گزینهای غیر قابل اجتناب برای اعراب بود زیرا ترس از این میرفت که یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او لشکری تازه نفس آماده کرده و عراق را باز پس بگیرد.[۳۲] التون دنیل اضافه میکند که برخی از رهبران محلی ساسانی ارتش عمر را اذیت میکردند و بعلاوه برخی از لشکریان عمر بدنبال کسب غنایم بیشتر بودند.[۹] در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند و ولایت ماد (یا عراق عجم) سقوط کرد. یزدگرد به پارس بازپس نشست.[۳۱] پس از نبرد نهاوند، حکومت مرکزی ساسانی قابلیت مقاومت در مقابل اعراب را نداشت، اگر چه یزدگرد هنوز در تلاش برای جمع آوری سپاه بود. از طرف دیگر با ورود اعراب به ایران، ایرانیان زیادی به لشکر آنها میپیوستند.[۱۳] با کشتهشدنِ عمر به دست یکی از اسیران بهبردگیگرفتهشدهٔ ایرانی به نام پیروز، وقفهای چندساله در فتوحات اعراب پدید آمد. سرانجام پارس به سال ۶۵۰ میلادی گشوده شد. یزدگرد که نتوانسته بود کاری از پیش برد به ولایت شرقیتر خراسان گریخت. مرزبان مرو حضور یزدگرد را گرامی نداشت و در صدد جانش بر آمد. یزدگرد متواری شد. عاقبت، چنان که در تاریخ معروف است پادشاه درماندهٔ ساسانی، بهنشناس، بر دست آسیابانی در مرو کشته شد؛ به سال ۶۵۱ میلادی.[۱۰] کشته شدن یزدگرد به معنی سقوط کامل ساسانیان بود.[۳۳] فتوحات اعراب به سمت شرق ادامه یافت. ولایتهای شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد و افرادی از اشراف ایران در آنجا حکومت میکردند. باقیماندهٔ خاندان یزدگرد به چین گریختند. امپراطور چین مر ایشان را گرامی داشت و دولت در تبعید را به رسمیت شناخت. کوششهای پسران یزدگرد در بازپسگیری ملکِ پدری راه به جایی نبرد. جملگی در چین ماندگار شدند، آتشکدهها بر آوردند و عاقبت در غربت بمردند. گورهای شماری از ایشان و دیگر ایرانیانی که مهاجرت کرده بودند امروز در چین باقیاست.[۳۴] در زمان امویان اعراب از آمودریا فراتر رفته و وارد کوههای افغانستان شدند.[۲۲] دلایل سقوط ساسانیاندر طول یک دهه، مسلمانان موفق به فتح سرزمینهای وسیعی از امپراتوری ایران و روم شده بودند. آنچه بیش از همه چیز شگفتی محققان غربی هنگام مطالعه فتوحات را بر میانگیزد سرعت و موفقیت آن است؛ سنت اسلامی آن را نشانهای از حقیقت ادعای اسلام و هدایت خدا تفسیر کردهاند.[۳۵] مورخین دلایل مختلفی را برای سقوط ساسانیان بیان کردهاند: بگفته مورونی دلایل سقوط عبارت بودند از نزاع مذهبی و طبقاتی، فقدان حمایت مردمی، نزاع میان اشراف، بی ثباتی سیاسی، و هزینه جنگهای اخیر طولانی و ناموفق با امپراتوری روم شرقی.[۱۱] بگفته هما کاتوزیان تاریخ ایرانیان به کرات نشان داده که هر زمانی که حکومت بدلیل عوامل داخلی و یا خارجی تضعیف میشود جامعه - که معمولا مخالف حکومت است - از سقوط حکومت حمایت کرده و یا خنثی باقی میماند. [۵]هما کاتوزیان همچنین معتقد است که ایرانیان خودشان با کمک اعراب فرمانروایان ظالم و ناتوان خود را به زیر کشیدند؛ ساسانیان در جنگهای قادسیه و نهروان خیلی ضعیف ظاهر شده و حتی سران نظامی و شهری یزدگرد هم او را تنها گذاشتند.[۳۶] هورانی و روتون از جمله دلایل ضعیف شدن ایران از اپیدمی طاعون[۳] و ریچارد فرای از آشفتگی مربوط به جانشینی تخت پادشاهی در ایران نیز نام میبرند.<a href="http://fa.wikipedia. نظرات شما عزیزان: جمعه 22 مهر 1390برچسب:, :: 16:32 :: نويسنده : افشین طباخی
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||
|